...نگاهت کافیست تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم
نه تو می مانی، نه اندوه، و نه هیچ یک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم...
و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت...
غصه هم خواهد رفت.....
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند...
به تن لحظه ی خود جامه اندوه مپوشان هرگز.....
نوشته شده در جمعه 90/10/2| ساعت
10:40 صبح| توسط نجما| نظرات ( ) |
قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت |